ولادت حضرت عباس علیه السلام
عــلـم افــراشـتـۀ قــلــۀ دنـیـا عــبـاس قــمــرهــاشـمـیِ عــالـم بــالا عــبـاس اولـیـن گـل پـسـر اُمِّ بـنـیـن و حــیـدر شیر مردِ دگـر حـضرت زهـرا عباس وارث هیبت مولا؛ همۀ عشـق حسـین دانش آموز حـسن حضرت سقا عباس صاحـب پـرچـم فـرمانـدهی عـاشـورا پـارکـاب قــدم زیـنب کـبـری عـبـاس ای عموی علی اکبر٬ پدر تشنۀ مشک ای لـبت آب بقـا؛ صاحب دریـا عباس بانفس های تو هر مُرده دلی زنده شود ای دم تو دم صد حضرت عیسی عباس با ادب هست هرآنکس به شما منتصب است روز میــلاد تو میـلاد خــدای ادب است مـتـولد شـدی و اُمِّ بـنـین دلـشـاد است روز میلاد تو هر سینه علی آباد است ســاقـی کـربـبـلا هـسـتـی و با آمـدنت کاسۀ خـالی هر دلـشده ای پُر باده ست روزمیلاد تو حـیدر بخودش گویا گفت این پسر در همه جا؛ بهر حسین امداد است بوسه زد دست خـدا دست تو را آقا یا بوسه زد برلب شیرین شدهٔ آقا دست؟ نام زیبای تو هر ذائقه را شیرین کرد عاشق روی تو فرهاد تر از فرهاد است به عــلـی حــیـدرِ کـرار شـدن می آیـد به تـو عـبــاسِ عـلـمـدار شدن می آیـد عالم ازعشق تو بی تاب شود حق دارد ماه از نور تو بی خواب شود حق دارد سالی یک دوره اگر درس ادب داشتنت در تـمامی جهـان باب شود حـق دارد دری ازصحن تو باز است سوی صحن حسین درِ صحنت اولوالالباب شود حق دارد باادب هستـی و با غـیـرتـی و آقا؛ پس چون توئی ساقی ارباب شود حق دارد پـسـر شـیـر خــدا ای گُـهــر اُمِّ بـنـیـن خاک پـای تو زرِ ناب شود حـق دارد پـدر مشک تویی آب بفـرمان تو است پس ضریح تو پر از آب شود حق دارد تو عّـلَـم دارتـرین زادۀ حـیـدر هـستی مثل اربـاب به زینب تو بـرادر هستی تو ابوفاضلی و دلـبری ات بی همتاست نه که تنها ادب؛ آب آوری ات بی همتاست با غضب کردن تو دشمن ابـتر ترسید بعد فهمید که جنگاوری ات بی همتاست نوجوان بودی و پرچم به سرِدوش تو بود همه دیدند که سرلشگری ات بی همتاست آفـرین؛ اُمِّ بـنیـن چه پـسـری پـرورده به خـدا تـربـیت مادری ات بی همتاست عـبـد صـالح شـدنت بـنـدۀ اللـهـم کرد یا اباالفضل خدا باوری ات بی همتاست گـرهی بسته نـدارد به تو دلبـسته شده خوش بحال دل آنکه به تو وابسته شده کربلا رفتی و ماه از برت افتاد زمین اشکها از سر چـشـم ترت افـتاد زمین به فدای سرو دستت که علی میبوسید ناگهـان بازوی آب آورت افتـاد زمین تیری آمد وسط هلهله ها خورد به مشک شیشه عـمر علی اصغرت افتاد زمین خبر آمد به سوی اهل حرم وای عمو با زمین خوردن تو خواهرت افتاد زمین در مـدیـنـه خـبـر پـرچـم سـقا پـیـچـید بی هـوا اُمِّ بـنـین مـادرت افـتـاد زمین ای عموجانِ حرم، باز به من احسان کن یک شب جمعه مرا کرببلا مهمان کن |